سفارش تبلیغ
صبا ویژن

:: هامون و تفتان

حکایت پسر بچه و قصه امروز ما

مرصـاد دیدگاه

پسر بچه‌اى بود که اخلاق خوبى نداشت. پدرش جعبه‌اى میخ به او داد وگفت هربار که عصبانى میشوى باید یک میخ به دیوار بکوبى.
روز اول پسر بچه 37 میخ به دیوار کوبید. طى چند هفته بعد همان طور که یاد مى‌گرفت چگونه عصبانیتش را کنترل کند، تعداد میخهاى کوبیده شده به دیوار کمتر مى‌شد.
او فهمید که کنترل عصبانیتش آسان‌تر از کوبیدن میخها بر روى دیوار است ...
به پدرش گفت و پدر نیز پیشنهاد داد هر روز که مى‌تواند عصبانیتش را کنترل کند، یکى از میخها رااز دیوار بیرون آورد.
روزها گذشت و پسر بچه بالاخره توانست به پدرش بگوید که تمام میخها را از دیوار بیرون آورده است. پدر دست بچه را گرفت وبه کنار دیوار برد و گفت: پسرم تو کار خوبى انجام دادى، اما به سوراخهاى دیوار نگاه کن. دیوار دیگر هرگز مثل گذشته نمى‌شود! وقتى تو در هنگام عصبانیت حرفهایى مى‌زنى آن حرفها هم چنین آثارى به‌جاى مى‌گذارند. تو مى‌توانى چاقویى در دل انسان فرو کنى و آن را بیرون آورى. اما هزاران بار عذرخواهى فایده ندارد، آن زخم سر جایش است. زخم زبان هم به اندازه زخم چاقو دردناک است.

*حال اگر عده‌اى از اهالى مسجد مکى به خاطر خوش‌خدمتى و دریافت پول باد آورده‌ى نفتى از عربستان در ازاى تبلیغ وهابیت و رو در رو قرار گرفتن با نظام و دولت و کشورى که در آن زندگى مى‌کنند، خودشان را پشت تریبون عصبانى نشان دهند و تظاهر به دیندارى و وا اسلاما و وا قرآنا بکنند، آیا نمى‌توان گفت که رفتارشان منافقانه هست؟
چند تروریست سنى بلوچ قرآن را در روستاى افتخارآباد به رگبار گلوله بستند، صداى مولوى‌ها در نیامد. اما در عظیم آباد خودشان به قرآن توهین کرده و در عوض نظام را متهم به ضدیت با قرآن مى‌کنند! تا دلشان خواست به دولت و نظام و انقلاب زخم زبان زده و مى‌زنند. نمى دانم قرار است در آخرت پاسخ پیامبر و اهل بیت (ع) را چگونه بدهند؟!

برگرفته از: تفتان خبر (با اندکى تنظیم و تصرف)


کلمات کلیدی:

?بازدید امروز: (321) ، بازدید دیروز: (74) ، کل بازدیدها: (1190651)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ